آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه سن داره

آرنیکا شادی زندگی

جشن قدم طلا خانوم

طلا خانوم مامان بالاخره موفق شدم به مناسبت تاتی کردنت در تاریخ 1392.12.8 برات جشن قدم بگیرم البته نمیشه گفت جشن چون بیشتر شبیه مهمونی بود آخه میدونی گلم، پسر خاله مامانی و خانوادشون از گرگان اومده بودند تهران و پنجشنبه مهمون ما بودند و منم تصمیم گرفتم برات کیک بگیرم و به این بهونه برات جشن قدم بگیرم یعنی در واقع کمال استفاده رو از موقعیت پیش آمده بردم و این لحظه رو نیز برات ثبت کردم البته کادوت رو از قبل تهیه کرده بودم و منتظر این موقعیت بودم امیدوارم همیشه تو زندگیت گام های استوار برداری و ما هم همیشه از موفقیت هات لذت ببریم اینم خانوم خانوما،خوشگل خانوما بقیه در ادامه مطلب ...
8 اسفند 1392

سیزده ماهگی سوگلی

  ماهگیت مبارک عزیزم دختر نازم،شیرین ترین شکلات زندگیم روز به روز شاهد بزرگ شدنت هستم و غرق در شادی تو هم روز به روز شیرین تر میشی با اون کارهای بامزت من و بابایی و حتی باباجون و عسل جون و دایی ها رو هم عاشق خودت کردی اگه دو روزی نتونیم بریم خونه باباجون،همه زنگ میزنن که چرا نمیاین و اگه خودتون نمیاین هر جوری شده آرنیکا رو بفرستین بیاد ما دلمون براش تنگ شده،اینقدر عزیزی شما،خانوم خوشگله 1392.11.5 رفتیم پیش دکی جون همه چیز خوب بود ولی وزنت مثل همیشه پایین بود وزن یکسالگیت:9 کیلو قد یکسالگیت:74 سانت عاشق این مدل نگاه کردنتم   دوست های خ...
1 اسفند 1392

راه رفتن فرشته کوچولو ی من

  راه میرم و راه میرم                    آهسته آهسته راه میرم راه میرم راه میرم                         دست به جلو راه میرم عزیز دل مامان از روز جمعه 1392.11.25 دو سه تا قدم بر میداشتی و زودی از ترس مینشستی ولی از امروز یکشنبه 1392.11.27 تعداد قدم هات خیلی بیشتر شده و خودت هم کلی ذوق میکنی وقتی راه میری و به نظر من دیگه میشه گفت دخمل مامان داره راه میره آرنیکای مامان در سن یکسال و 27 روزگیش تونست با پاهای کوچولوی قشنگش رو زمین بیکران خداوند به تنهایی قدم برداره ...
27 بهمن 1392

پنجمین و ششمین دندان دختر نازم

مین  و   مین                 خورشید خونه ما، پنجمین و ششمین دندان نازت هم در تاریخ 1392.11.24 نیش زدن البته بعد چند باری تب کردن که کلی اذیت شدی و کلی هم بی اشتها شدی الان حدود یکماهی هستش که بعد از دادن قطره آهنت،دندونهای نازت رو با مسواک انگشتی برات مسواک میکنم که خدایی نکرده دندونات سیاه نشن ،امیدوارم که موفق بشم دندان های پیشین مرکزی بالا و پایین رو که داشتی و الان هم دو تا دندان پیشین جانبی فک بالات در اومده عزیزم مبارک دخمل نازم باشه ...
24 بهمن 1392

آتلیه یکسالگی پرنسس مامان

سلام به پرنسس خوشگل مامان امیدوارم همیشه همینجور شاد و خوشحال ببینمت قشنگترینم این عکس با اسباب بازی های خودت هست که برات یادگاری بمونه زودی بیاین ادامه مطلب تا بقیه عکسهای پرنسس رو ببینید   26 دی 1391 بردیمت آتلیه سها و خانوم عکاس این عکسهای خوشگل رو ازت گرفت اون روزاصلا گریه نکردی و بسیار دختر خوب و خانومی بودی تو اکثر عکسها میخندیدی،البته به کمک شکلکهای من و بابایی و عسل جون و همینطور خود خانوم عکاس       دوستهای گلم به نظر ش...
9 بهمن 1392

محاسبه گر سن دختر قشنگم

من این مطلب رو از وب امیر علی جونم دیدم و تصمیم گرفتم محاسبه گر سنت رو برات بنویسم بوس برای امیر علی جونم و دوست خوبم زینب عزیز تاریخ تولد شما : ١/بهمن/١٣٩١ تاریخ تولد شما به سال میلادی: 2013/1/20 روز تولد شما :یک شنبه سن شما چقدره؟ : 1 سال 0 ماه 8 روز از تولد شما چقدر گذشته ؟ چند ماه : 12 ماه چند هفته : 53 هفته چند روز : 373 روز چند ساعت : 8,965 ساعت چند دقیقه : 537,931 دقیقه چند ثانیه : 32,275,918 ثانیه چند روز تا تولد شما باقی مونده؟! 357 روز رازهای رفتاری متولد بهمن بهمنی ها حساس و نکته سنج هستند...
8 بهمن 1392

جشن تولد یکسالگی نازدونه مامان

  سالگیت مبارک                          بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از اسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا يه کيک خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن يکي به نيت تو يکي از طرف من الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي با يه گريه ي ساده ...
3 بهمن 1392

12 ماه شیرین تمام شد

  روزي که، تو اومدي روي زمين يه فرشته کم شد از آسمونا مثل گل شکفتي بين آدما گل سر سبد بودي بين اونا تولدت مبارک عزيزم ماهگی مساوی با سالگی  مبارک باد قند عسل     سلام عزیزم تولدت مبارک گل مامان حسابی سرم با کارهای تولدت گرمه و وقت نمیکنم کار دیگه ای انجام بدم فقط و فقط به عشق تو اومدم تا پست این ماهت رو هم برات بزارم و از کارهای شیرینی که تو  ماه گذشته انجام دادی ،برات بنویسم علاقه خاصی به بابایی داری و بابا هم که دیگه نگو و نپرس میگه این دختر عمر و جون منه،میگه حتی دوست ندارم برم سر کار و وقتی هم که میره تا برگرده دو سه ...
1 بهمن 1392

6 روز مانده تا تولدت عزیزترینم و نگاهی به دوران نوزادیت

    دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن! دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری! دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق! دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند! دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق مادرانه! دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می کنی. دخترم شش روز تا روز تولدت مونده و من هم دارم تمام تلاشم رو میکنم تا اون روز را برات به یادماندنی کنم و میخوام برات یه تولد کوچیک و خودمونی بگیرم دخترم یکساله که با اومدنت من هر روز میخندم از ته دل،یکساله که با اومدنت غمو از دل من بردی و یکساله که من هم برای خودم هم...
25 دی 1392