فروردین 1395
حس مادری زیباترین حس دنیاست
حالا که هستی ... کنارمی
روزهام با تو شب و شب هام با تو روز میشه
من هر ثانیه این حس رو درک میکنم
آرنیکای مادر خیلی کوتاه میگم:
دوستت دارم
اما بدون که هیچ وقت از دوست داشتنت کوتاه نمیام
بدو بیا ادامه مطلب
دخترک زیبایم سلام
و اما ماه فروردین و عید نوروز و مسافرت و کلی خوشگذرونی
دو روز مونده به عید نوروز مسافرت ما به سوی قشم شروع شد اونم با ماشین خودمون که باید حدود 1400 کیلومتر میرفتیم و همین راه رو برمیگشتیم اونم با وروجکی مثل شما
اما برخلاف همه دلهره من که شاید شما اذیت بشی ،مسافرت عالی بود
کلی چرخیدیم و جاهای دیدنی رو دیدیم و کلی شن بازی کردی شما
بعد از قشم هم برگشتیم تهران و بعد از یک روز استراحت عازم سبزوار شدیم
اونجا که کلی وروجک مثل خودت بودن و کلی سرگرم بودی و حسابی خوش میگذروندی
دهم فروردین مراسم عروسی خاله راحله بود و کلی با دیدن عروس ذوق میکردی
روز سیزده هم که بسی بارونی بود و فرصت رفتن به طبیعت رو به ما نداد و ماهم به رفتن به سالن فست فود دایی جون که هنوز افتتاح هم نشده بود رضایت دادیم و بساط کباب خوری رو همونجا به راه انداختیم
و اما عکسهای بانو ارنیکا
سفره هفت سین هتل
آرنیکا: مامان بیا ستاره دریایی
اینجا هم لب ساحل برخلاف باد شدیدی که میومد اصرار داشتی شن بازی کنی
با کلی ذوق به میمون ها تخمه و برگ میدادی
سیزده بدر شد
امروز برخلاف همیشه که جیگر دوست نداشتی ،کلی جیگر خوردی
بهار و پارک رفتن های من و دخترکم
خدا یار و نگهدارت دخترکم