25 و 26 ماهگی آرنیکا بلا
آرنیکای من!
من قدر تو رو میدونم ،قدر تمام تو رو...
میدونم و میخوام که همیشه و تو هر سنی خوب باشی
همین قدر خوب مثل الان
تو اونقدر خوبی که من اصلا نمیدونم چی بگم
این روزها تویی که شدی همه ما
همه شوق و امید ما
ادامه مطلب
آرنیکای نازنینم، تو روزبروز بزرگتر میشی و تو دل برو تر و صد البته و صد البته شیطون تر
*از روز تولدت به بعد عاشق هرچی کیک و شمع و فوت کردن شمع شدی
منم گاهی که کیک درست میکنم روش شمع میزارم و به قول خودت تبل (تولد) برات میگیریم
*خاطرات تولدت کاملا یادته و حتی جایی که میزت رو برات گذاشته بودم و نشون میدی و شروع میکنی به زبون خودت برام توضیح دادن
*عزیز دلم اسم خودت رو گاهی آکا و گاهی هم کاکا صدا میزنی و جالب اینه که نمیگی من اینو میخوام یا من اینکارو انجام دادم بلکه میگی آکا آب بخوره ،آکا توپ بازی ،آکا بخواابه ،عروسک برا آکا.و این خیلی برام جالبه
*صبح ها بعد از بیدار شدن از خواب و قبل از اینکه از اتاق بیایم بیرون من اول تخت رو مرتب میکنم که تو گل دختر هم میخوای بهم کمک کنی و شروع میکنی به زدن روی بالشت ها و مرتب کردنشون
*بعدشم میای و میگی تی وی رو روشن کنم و موش رو برات بزارم البته منظورت سی دی های بی بی انیشتین هستن که روشون عکس موش داره و حتما حتما هم باید خودت سی دی رو داخل دستگاه بزاری
*خیلی خیلی دختر مهربونی هستی و کلی من و بابایی و عسل جون بوس میکنی و با خنده و سرت رو روشونمون گذاشتن ابراز احساسات میکنی
*خیلی دوست داری با هم شعر بخونیم مخصوصا شعرهایی که میشه باهاشون بازی تحرکی هم داشته باشیم ،منم برات یه کتاب خریدم که شعرهای زمان بچگی های خودم رو داره و سعی میکنم وقتی برات میخونم بازیش رو هم انجام بدیم
حتی کار به جایی رسیده که یک روز که رفته بودیم خونه خاله شیرین شروع کردیم با دوستات و ماماناشون بازی و شعر خونی
مثلا بازی گرگم و گله میبرم ،شعر آقا خرگوشه،کدو کدو ،فرشته ها
*ازهمین الان داری دختر بودنت رو به رخ میکشی و عاشق کارای دخترونه هستی ،مثلا گیره به موهات زدن و اینکه خودت تند تند موهاتو شونه کنی و مهمتر از همشون لاک زدن
از معدود مواقعی که به حرفم گوش میدی و کوچیک ترین تکونی نمیخوری موقع لاک زدن هستش . حتی یک روز گیر دادی که ناخن های پامم لاک بزن
*وقتی بابایی از شرکت میاد و زنگ خونه رو میزنه فقط و فقط خود وروجکت باید بری در رو برای باباییت باز کنی و اگه احتمالا یکم طول بکشه و بابایی خودش کلید تو قفل بندازه بیاد تو دیگه نگو ...
مجبور میشه دوباره بره بیرون و زنگ بزنه تا دختر شیطون بلا در رو براش باز کنه
و اما عکس های این دو ماه دختر طلا و البته بلا
عکسهایی با بادکنک های تولدت
و اما هنرنمایی خانوم خانوما
و اما پذیرایی از مامان
و یه شنای عالی با بابایی مهربون
و اینک ارنیکا مدل میشود و کلی هم شیطونی میکنه
تو برای من همه چیزی
تو دختر ناز مادری
همونی که همیشه آرزویت رو داشتم