آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

آرنیکا شادی زندگی

25 و 26 ماهگی آرنیکا بلا

1394/1/2 1:09
نویسنده : مامان زری
1,559 بازدید
اشتراک گذاری

آرنیکای من!

من قدر تو رو میدونم ،قدر تمام تو رو...

میدونم و میخوام که همیشه و تو هر سنی خوب باشی

همین قدر خوب مثل الان

تو اونقدر خوبی که من اصلا نمیدونم چی بگم 

این روزها تویی که شدی همه ما

همه شوق و امید ما 

ادامه مطلبمحبت

آرنیکای نازنینم، تو روزبروز بزرگتر میشی و تو دل برو تر و صد البته و صد البته شیطون تر

*از روز تولدت به بعد عاشق هرچی کیک و شمع و فوت کردن شمع شدی

منم گاهی که کیک درست میکنم روش شمع میزارم و به قول خودت تبل (تولد) برات میگیریم

*خاطرات تولدت کاملا یادته و حتی جایی که میزت رو برات گذاشته بودم و نشون میدی و شروع میکنی به زبون خودت برام توضیح دادن

*عزیز دلم اسم خودت رو گاهی آکا و گاهی هم کاکا صدا میزنی و جالب اینه که نمیگی من اینو میخوام یا من اینکارو انجام دادم بلکه میگی آکا آب بخوره ،آکا توپ بازی ،آکا بخواابه ،عروسک برا آکا.و این خیلی برام جالبه

*صبح ها بعد از بیدار شدن از خواب و قبل از اینکه از اتاق بیایم بیرون من اول تخت رو مرتب میکنم که تو گل دختر هم میخوای بهم کمک کنی و شروع میکنی به زدن روی بالشت ها و مرتب کردنشونبوس

*بعدشم میای و میگی تی وی رو روشن کنم و موش رو برات بزارم البته منظورت سی دی های بی بی انیشتین هستن که روشون عکس موش داره و حتما حتما هم باید خودت سی دی رو داخل دستگاه بزاریراضی

*خیلی خیلی دختر مهربونی هستی و کلی من و بابایی و عسل جون بوس میکنی و با خنده و سرت رو روشونمون گذاشتن ابراز احساسات میکنی خوشمزهبوس

*خیلی دوست داری با هم شعر بخونیم مخصوصا شعرهایی که میشه باهاشون بازی تحرکی هم داشته باشیم ،منم برات یه کتاب خریدم که شعرهای زمان بچگی های خودم رو داره و سعی میکنم وقتی برات میخونم بازیش رو هم انجام بدیم

حتی کار به جایی رسیده که یک روز که رفته بودیم خونه خاله شیرین شروع کردیم با دوستات و ماماناشون بازی و شعر خونی

مثلا بازی گرگم و گله میبرم ،شعر آقا خرگوشه،کدو کدو ،فرشته ها 

*ازهمین الان داری دختر بودنت رو به رخ میکشی و عاشق کارای دخترونه هستی ،مثلا گیره به موهات زدن و اینکه خودت تند تند موهاتو شونه کنی و مهمتر از همشون لاک زدن

از معدود مواقعی که به حرفم گوش میدی و کوچیک ترین تکونی نمیخوری موقع لاک زدن هستش . حتی یک روز گیر دادی که ناخن های پامم لاک بزنگیجگیج

*وقتی بابایی از شرکت میاد و زنگ خونه رو میزنه فقط و فقط خود وروجکت باید بری در رو برای باباییت باز کنی و اگه احتمالا یکم طول بکشه و بابایی خودش کلید تو قفل بندازه بیاد تو دیگه نگو ...

مجبور میشه دوباره بره بیرون و زنگ بزنه تا دختر شیطون بلا در رو براش باز کنه

و اما عکس های این دو ماه دختر طلا و البته بلا

عکسهایی با بادکنک های تولدت

و اما هنرنمایی خانوم خانوما

و اما پذیرایی از مامان 

و یه شنای عالی با بابایی مهربون

و اینک ارنیکا مدل میشود و کلی هم شیطونی میکنه

تو برای من همه چیزی

تو دختر ناز مادری 

همونی که همیشه آرزویت رو داشتم

بوسبوسبوس

 

پسندها (6)

نظرات (7)

فروشگاه تاجر ونیزی
22 فروردین 94 0:54
آرنیکا جون دست مامان بابا رو بگیر بیا تو سایت من . اینطوری
مامان نرگس
22 فروردین 94 19:41
آرنیکای ناز مامان خیلی مهربونه که منتظر بابایی میمونه و میخواد خودش درو باز کنه خوب......... چه خوبه که خاطره تولدش براش موندنی شده......عزیزممممم چه مدل خوشگلی با لباسهای خشگلش.. ..
مامان زری
پاسخ
نرگس جون منم عاشق این مهربونیشم ممنون از لطفت
مامان نرگس
22 فروردین 94 19:42
زری جون روزت مبارک
مامان زری
پاسخ
ممنونم نرگس گلی
مامان ندا
23 فروردین 94 14:41
سال نومبارک قرطی خانم بیکینی پوشیدنت چیه بوت هاهم که مثل نوژانه
مامان زری
پاسخ
مرسی ندا جونم نوژان جون رو ببوس
*مامان فرزانه*
27 فروردین 94 9:03
سلام هزارماشالله به آرنیکاجونی چه عکسای خوشکلی گرفتی خاله جون.الهی که همیشه لبات اینطور پرخنده باشه.آرزوی من برای تو دخترناز جز دعای خیر و تن سالم اینه که صدای پرطنین خنده هات همیشه فضای خونه مامان و بابایی رو پرکنه
مامان زری
پاسخ
واقعا ممنونم از این همه محبت
مامانی غزل جون
4 اردیبهشت 94 14:20
قربونت برم عزیزم هزار ماشالله داری همیشه از دیدن عکس هات لذت میبرم میبوسمت گلم
مامان زری
پاسخ
مرسی مامی غزل جونم
مامانی
1 خرداد 94 11:03
خوشتیپ خودم ماشالله مامانی اسپند دود کن واسه خوشگل خانوم
مامان زری
پاسخ
باشه چشم خاله جون