نوروز 94 و دختر زیبایم
تو مثل بهانه ای ، تو مثل بهاری
تو مثل هر چه تابحال داشتم نیستی
جدایی از تمام انچه منظور من است ...
تو بهترین حسی ... صورتی ، دخترانه ای ...
با تمام دلبری ... با تمام قصه های دلبرانه ...
که پیش تر ها مادرم برای کودکی هایم تعریف میکرد
هنوز نمیدانی چقدر میخواهمت
هنوز نمیفهمی که اینجا که من ایستاده ام کجاست
زندگی کن بهانه قشنگ من برای عاشقی
زندگی کن بهانه و ارام ارام بزرگ شو ...
برایت لحظه ها را بعد از عید پر از انتظار میکنم
مطمینم تو ازبهار هم تازه تری
تو از هفت سین شب عید هم زیباتری
تو از خوابهای قشنگ دم صبح هم شیرین تری
جانکم ... عزیزکم ...
زعفرانی ترین طعم های روزگار
به طعم عاشقانه های ما
من و تو
نمیرسند
یه پست طولانی با کلی عکس
در ادامه مطلب منتظرتونه
دخترک نازم این سومین سالی ست که نوروز را با تو اغاز میکنیم و روزهای بهاریمان را با خوشی هر چه بیشتر دنبال میکنیم
خوشگل من امسال ساعت تحویل رو دریا بودیم و بر روی کشتی و شما خوشگل خانوم هم کاملا بیدار و خوشحال.
کلی با بابایی دست زدیم و شما هم برامون دلبری کردی یکم هم نانای کردی
وبعد از برنامه تفریحی هم خوابیدی
امسال تا دوم عید کیش بودیم و بعد هم اومدیم تهران .سوم رو استراحت کردیم و چهارم هم رفتیم سبزوار
ناگفته نماند که شب برگشت از کیش تب کردی و ما هم خونه نیومده شما رو بردیم بیمارستان میلاد ،که خدا رو شکر خانوم دکتر گفت نه گلوت و نه گوشات عفونت نداره و فقط سرماخوردی
کیش خیلی خیلی بهمون خوش گذشت و تو هم حسابی خوشحال بودی و از اب و هوا لذت بردی و بازی کردی
اما بعدش که برگشتیم و رفتیم سبزوار همونجور که قبلا گفتم سرماخوردی و منم ازت گرفتم و کل عید من و تو خانوم طلا مریض بودیم ولی با این حال بازم خیلی بهمون خوش گذشت
قبل از رفتن به کیش من باز هم برای دخترکم سفره چیدم که هم خوشحالش کنم و هم دوست داشتم با رسم و رسومات بیشتر اشنا بشه
بدونه که ایرانیان به هنگام شروع بهار و ایام نوروز سفره هفت سین میچینن و کلی شادن و شکرگذار خداوند
سفره هفت سین امسال خیلی جالب بود چون همشون هدیه بودن و این ارنیکا ی من بود که باید هدیش رو انتخاب میکرد از بین هفت سین
که البته ارنیکا بانو سیر رو انتخاب کرد، عیدیش هم کتاب داستان بود
رقص دختری ناز
بچم فکر کرده بازم تولد
نشسته دست میزنه و میگه تولد تولد
انتخاب آرنیکا بانو
سیر
و خوشحالی دخترکم
و اما ناخونک زدن ارنیکا به سفره
سنجد خورون
ترسوندن ماهی ها
و ذوق بعد از عملیات ترسوندن
بعد از برخورد جدی مامان
اینبار از دور
لحظه ورود به کیش
خرید کوله پشتی و کالسکه همانا
راه اومدن ارنیکا تا هتل همانا
خوشحالی مامان همانا
و اما هستی خانوم دوست جدید ارنیکا
هفت سین هتل هلیا
آرنیکا و ماهان
که خیلی قشنگ صداش میکنی ماهان
سیزده رو هم بدر کردیم
آرنیکا و بازی با دایی
و خوشحالی زیاد
آرنیکا و آرسام
و محبت زیاد
دخترکم امیدوارم سال نود و چهار همیشه شاد و خندون باشی