آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

آرنیکا شادی زندگی

30و31 ماهگی گلدونه

1394/6/7 16:56
نویسنده : مامان زری
1,723 بازدید
اشتراک گذاری

 

عزیز پاک من

دوستت دارم

دوستت دارم که انقدر کوچکی وساده،منتها پاکی...

خدا رو شکر کردم به خاطر بودنت و خندیدنت...

برای تن سالمت ،برای عشقی که می دهی و می دهم...

برای همه روزهای گذشته ،حال و آینده مان

یادم باشد زین پس شکرانه هایم را بلندتر بگویم

بلندتر که توبشنوی که تو بدانی...

که فقط بودنت هزاران شکر دارد

بیا عزیزم

بیا ادامه مطلب...چشمک

عزیز دردونه مامان سلام

مامانی جونم از اخرین پستی که برات گذاشتم خیلی میگذره میدونم ولی خودمم ناراحتم دوست داشتم که حداقل ماهی بکبار وبت رو آپ کنم ولی چکنم که نشدغمگین

جشنمامانی جونم از کارهات و خاطراتت که بخوام برات بگم اینه که لجبازی میکنی و در اکثر مواقع دوست داری حرف حرف خودت باشه منم تا جایی که بشه و درست باشه باهات کنار میام و میزارم به خواستت برسی و همین کارها باعث شده که حس لجبازیت کم بشه و یکمی هم به حرف های من گوش بدیچشمک

جشنجدیدا برای لباس ها و کفش هات زمان و مکان انتخاب میکنی

بهت میگم آرنیکا این کفش رو بپوش میگی نه این برا پارک 

آرنیکا این لباس قشنگتر نیست .نه مامان این برای مهد کودک 

خلاصه که حسابی داستان داریم ولی من یه ترفندی یاد گرفتم که فعلا جواب داده

آرنیکا مامان این لباس چقدر به این کفشت میاد. وایی این کفشا چقد دوست دارن امروز برن تو پاهای ارنیکا .این گیره چقدر به موهای خوشگل آرنیکا میاد

و خلاصه با کمی تعریف پروژه لباس پوشیدن و آماده شدن تمام میشودراضی

جشن4.4متاسفانه مریض شدی و من که نفهمیدم واقعا چی بود اسهال شدید داشتی و اخر شبم گریه که گوشم درد میکنه دکترم بردمت که گفت نه گوشش و نه گلوش حتی ملتهبم نیست و ازاونجایی هم که تازه آز داده بودی  عفونت ادراری هم نداشتی ولی من نمدونم چرا انقدر تب شدید داشتی

خلاصه بعد ازسه روز تب شدید روز چهارم بهتر شدی ولی دیگه اصلا اشتها نداشتی و من کلی برات غصه خوردم اخه تو همون سه روز مریضی انگار اب شدیگریه

جشن4.13 امروز بابایی که از شرکت برگشت شما خواب بودی و بابایی هم میخواست بره باشگاه ولی قبل از رفتنش برات با ابرنگ نقاشی کشیده بود

وقتی از خواب بیدار شدی و نقاشی رو دیدی من گفتم بابایی برات کشیده نمیدونی چقدر خوشحال شدی و چشمات برق میزد و جالب اینجاست که بابایی بعد دو ساعت که از باشگاه اومد رفتی در رو باز کردی و به بابایی گفتی برا من نقاشی کشیدی مرسیتعجب

جشنوقتی زنگ خونه رو میزنن اول میپرسی بله اگه صدای بابا باشه فقط در رو باز میکنی

جشنوروجک یعنی وروجکا  وقتی به من میگی مامان بیا اتاقم میگم نه کار دارم میگی جون بابا جون بابا بیا  

جشنهمچنان عاشق کتابی و منم خیلی برات کتاب میخونم موقع خواب که خوندن کتاب جزو واجبات و در طول روز هم اگه خونه باشیم حتما یکی دوتا کتاب باید خونده بشه و البته تاثیر پذیریت از کتاب بالاست و کاملا معلومه خودت رو جای شخصیت کتاب میزاری مثلا به من میگی مامان من هله هوله نمی خورم (ولی میخوریچشمک) مامان من آشغال رو زمین نمی ریزم.

جشنصحبت کردن خیلی خیلی خوب شده و کلی هم با نازصحبت میکنی ،چنان بابامهدی میگی که قند تو دل بابات آب میشه به منم مامانی و مامان جون و بعضی اوقاتم زهرا صدام میکنی

و جدیدا هم در بعضی مواقع به من میگی آبجی تعجبتعجبمیگم من که آبجیت نیستم میگی چرا دایی فا به تو میگه آبجیسکوت

جشننشسته بودم و فیلم نگاه میکردم که اومدی دوتا انگشتت رو مثل قیچی گرفتی و میگفتی مامان میخوام لپت رو قیچی کنم،بخورم .

 اصلا اصلا به قیچی دست نمیزدی و همچنین چاقو ولی گفتم یوقت خیلی ترس برات در اینده بد نباشه قیچی کاغذ بری برات خریدم و وقتایی که خودم تو اتاقتم میزارم باهاش کاغذات رو قیچی کنی و خیلی هم اینکار رو دوست داری و کلی حیوونای جور واجور برام میبری البته هیچکدومشون شبیه اون حیوونی که میگی نیستن ولی من کلی باهات ذوق میکنم که خیلی خوشگله و تو هم واقعا راضی هستی از کارت .

جشنخانومی عاشق عروسک بازی شدی ،براشون غذا درست میکنی ،مای بی بی پاشون میکنی ،میبریشون رو لگن جیش کنن وحتی عروسکت رو بالا میندازی و نازش میدی بهش میگی تپلی من بخورمتمحبت

جشناین ماه رفتیم گرگان و البته ساری لب دریا هم رفتیم

اینبار خیلی خیلی دریا رو دوست داشتی و به زور ازکنار دریا میومدی برای استراحت و کلی هم با بابایی و دایی فوتبال بازی کردین لب دریا

بعدشم که با مهمونامون ازگرگان اومدیم تهران و شما گلدونه حسابی خوشحال بودی و کلی با بچه ها بازی میکردیبوس

جشنتو صحبت هات از آخه و میشه زیاد استفاده میکنی

مامان آخه من اینو ندارم .آخه من خوابم نمیاد

میشه برم آب بازی . میشه به من اب میوه بدی

جشنیروز به من گفتی مامان دوست داری من عروس شم گفتم بله دخترم خیلی دوست دارم تو هم گفتی برام لباس عروس میخری گل میخری رو موهام بزارم.خلاصه که عاشق لباس عروس شدی و حتی گل روی سرم میخوای ،میگم آرنیکا لباس عروس چه رنگی میخوای اوایل با توجه به علاقت به رنگ آبی ،آبی میخواستی بعد شد زرد و الان میگی سفید میخوام ولی بزرگ نمیخوام من کوچیکم کوچیک میخوامخندونک

جشنبابایی طبق عادت که میاد کلی بوست میکنه و میگه لپتو بخورم موهاتو بخورم و ... یروز هم با کمال تعجب سریع بلند شدی و به بابایی گفتی بالا بیاربالا بیار و دستت رو بردی سمت دهن بابایی گفتی ببین برداشتم و بعدم با دست لپت رو و موهات رو گذاشتی سرجاشتعجب

بعد که ازت پرسیدم از کجا یاد گرفتی اینکار رو گفتی شنتیا(دوست مهد کودک)

جشنو اینکه علاقه خاصی به بستن مدل موی خرگوشی پیدا کردی

میگی مامان موهامو خرگوشی ببند ،قشنگ ببندا،عسل جون بگه قشنگ شدیراضی

جشنمهد رفتن هم که خیلی خوب پیش میره و کاملا با میل و رغبت خودت صبح از خواب بیدار میشی برا مهد

عکس چند تا از کاردستی هایی که انجام دادی رو برات میزارم وشعر هم میخونی البته نه کامل کل شعر رو ولی من بهت کمک میکنم

مثلا

شعر آب آب آب بازی   با دوستم میرم بازی    شنا شنا چه خوبه    مامان بابا میدونه    وقتی میرم توی آب      دلم میزنه تاپ تاپ     یاد میگیرم با قانون       شنا رو خوب و آسون

دلم میخواد برم سفر     همراه مادر و پدر       با شاپرک ها بپرم     شادی رو هرجا ببر      تو دفترم گل بکشم     طعم بهار رو بچشم

شعر آقا خرگوشه رو هم خیلی با مزه برامون میخونی هر چی رو که خودت از شعر برداشت کردی،برامون میگی.

پرتقال با مچاله کردن کاغذ رنگی

ماشین با قوطی کبریت

توپ با مچاله کردن کاغذ رنگی

لب دریا و توپ بازی

آرنیکا و شنا

و دادن یدونه از بازوبنداش به آرسام گلی

مامان یکم بیرقصممحبت

فسقل خانوم در حال بازی

از جمله مدل موهای آرنیکایی

دوستت دارم بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی

تا پست بعد بای بایبای بای

پسندها (10)

نظرات (9)

مسئول سایت نی نی عکس
8 شهریور 94 15:30
سلام خوشحال میشیم عکس کوچولوتونو برامون بفرستید تا ان شالله برنده این هفته ما ایشون باشه در ضمن برای مامانای خوب و نویسنده کشورمون یه مسابقه داریم به اسم مادران با تجربه که تجربیات مادریتونو برامون ارسال کنید و جایزه بگیرید . اطلاعات بیشتر در لینک زیر http://www.niniaxs.ir/index.php/batajrobe ارسال عکس از طریق این لینک و یا تلگرام شماره 09109094005 http://www.niniaxs.ir/index.php/upload اگر هم دوست دارید تو گروه تلگرام نی نی عکس عضو بشید عدد 1 رو به شماره 09109094005 بفرستید. ممنون
مــــــامـــــانی
8 شهریور 94 15:32
سلام دوست عزیز مامان الهام برای من تولد زنبوری گرفته اگر دوست داشتی از وبلاگ من و عکس های تولدم با تم زنبور دیدن کن ************************* منتظرت هستم مهدیا خانم *********
دوست بیمه ای شما فاطمه
9 شهریور 94 8:00
به نام خدا مهم ترین فرد زندگیتان کیست؟ برای خود واوچه آرزوهایی دارید؟ از نظرشما چه مبلغی شما را به آرزوهایتان میرساند ؟ حاضرید یک طرح ارزشمندومطمئن به شما معرفی کنم؟ شنیدن توضیحات درمورد مزایای بی نظیربیمه زندگی وسرمایه گذاری حداقلش اینه که ضرری نداره... اگر به فکرآینده خودوفرزندخودهستید دستتان را دردست پرمهرزندگی قراردهیدوهمین امروزاقدام کنید. ازتولدتاهفتادسالگی،پس اندازطلایی،تامین آتیه فرزندان،سرمایه گذاری مطمئن،معافیت مالیاتی،اخذوام فوری وبدون ضامن و... بیمه زندگی عاشقانه ترین نامه نوشته شده تلفن تماس: 09019426766 02144494368 موفق باشید
مامان الهام
9 شهریور 94 13:08
عزییییییییییییییییییییییییییزم.ماشالا چه بزرگ شده
عمه فروغ
14 شهریور 94 15:19
30 و 31 ماهگیت مبارک آرنیکا جونم ان شاا.. مانا و برقرار باشی ای جوووووونم 1000 ماشاا.. به دخترک که عاشق کتاب هست و کلی شعر یاد گرفته .به به کاردستی هاش رو ببین همیشه به شادی و گردش خوشحالم سفر براتون خاطره انگیز بوده ان شاا.. همیشه خوش باشید
مامان زری
پاسخ
ممنون عزیزم از نظر و دعای زیباتون
عمه فروغ
14 شهریور 94 15:20
زری جون خوشحال میشم اگه امکانش باشه رمز وبلاگتون رو داشته باشم
مامان زری
پاسخ
رمز رو براتون فرستادم
سولماز
16 شهریور 94 0:38
سلام دختر ووب زیبایی دارید لذت بردم خدانگهدار دختز زیباتون باشه من هم سه قلو دارم سر بزنید خوشحال می شیم
مامان زری
پاسخ
ممنون سولماز جان
مهسا مامی رها
11 مهر 94 21:31
قربون این دختر ناز و دوست داشتنی..عزیزم, کاراش چقدر با نمک شده.. امیدوارم آرنیکا جون دیگه از مریضی به دور باشه و ناراحتیش رو نبینین.. عاشق ژست ها و خنده هاشم.. همیشه به شادی و گردش زری جون
مامان زری
پاسخ
ممنون مامی رها جون
فرانک
2 آذر 94 12:54
ای جووووونمممم ماشاااالا بهش دختر ملوووووسم عششششققققمهههه
مامان زری
پاسخ
مرسی فرانک گلی