آرنیکا و چهارمین نمایشگاه مادر و کودک
سلام بر عزیز دل مامان و بابایی
امروز با مامان و باباهای نی نی وبلاگی قرار داشتیم تو نمایشگاه، رفتیم و بعد از یه مدت طولانی بالاخره همه همدیگر رو پیدا کردیم و اما بقیه ماجرا...
یعنی نمیخواین بقیش رو ببینین؟ پس بیاین ادامه مطلب
این دومین باری بود که به این نمایشگاه میومدی البته دفعه قبل تو دل مامانی بودی ههههههههه
اینجا یه قسمتی بود برای بازی نی نی ها که تو هم خیلی دوسش داشتی و کلی میخندیدی،مخصوصا با اون اسب کلی حال کردی
اینجا بابایی داشت برات بازی فکری میخرید تو هم میگفتی بابایی بزار خودم انتخاب کنم دیگه
غرفه نی نی سایت بود و این آقا هم خیلی مهربون بود ولی چرا زدی زیر گریه؟
آرنیکا: مامان برام بخر ببین چه جنس خوبی داره
و اما آرنیکای نازم و دوستاش:
آرنیکا،ارشان،مهیار
و فاطمه یسنا
ارشان،مهیار،آرنیکا،فاطمه یسنا،آرتین،امیر علی و در پشت صحنه رادین
و اینم ارشان کوچولوی خاله، فکر کنم با من خیلی دوست شده بودی،نه؟
دایی آرنیکا که عاشقت شده بود خوشگله
و اما دو تا دختر زیبا
و اما بابایی ها با نی نی هاشون
بعدشم توسط مامانیا پذیرایی شدین تا دیگه کلی بهتون خوش گذشته باشه