سفر دخملی خوشگله
دلم می خواد برم سفر با شاپرک ها بپرم
همراه مادر و پدر شادی رو هر جا ببرم
تو دفترم گل بکشم طعم تابستونو بچشم
آرنیکا دختر گلم،پنجشنبه 1392.5.17 با بابایی، مامان جون،دایی مصطفی و دایی مجتبی رفتیم ددر یعنی رفتیم مسافرت، به سمت سردشت و بانه ...
اینم اولین عکس دخملی در شروع راه
ظهر ساعت 12 راه افتادیم و خوش خوشان رفتیم،
شب رسیدیم تبریز دنبال جا و بعد هم استراحت و لالا. هوا هم که نگو واقعا" سرد بود ولی عالی،منم لباس گرم تنت کردم .صبح هم که عید شما مبارک آره دیگه عید شده بود عید سعید فطر، بعد راه افتادیم و رفتیم رفتیم،غروب رسیدیم سردشت وبعد از اینکه جا رو اوکی کردیم رفتیم بازارو توی بازار هم دست از تبلیغ برنداشتیم و رای جمع کردیم،ولی انصافا"همه دوست داشتن میگفتن تو خونه هم برات رای جمع میکنن،اگه زودتر رفته بودیم مسافرت فکر کنم دیگه اول میشدیم ههههههههه آخر شبم منتظر که نتایج رو اعلام کنن!
وقتی نتایج جشنواره اومد همگی از خوشحالی پریدیم هوا و با هم گفتیم بیب بیب هورا ، بیب بیب هورا...
فردا صبح هم رفتیم بازار و ظهر هم بعد از خوردن ناهار رفتیم آبشار شلماش
که واقعا" قشنگ بود و بزرگ ، حسابی لذت بردی و بعد هم رفتیم بانه و دو روزی تو بانه بودیم و دوشنبه هم برگشتیم خونه و اما عزیز دل تو مسافرت خیلی خیلی پایه بودی از اونجایی که همش تو بغل بودی کلی عشق و حال کردی و راضی
عکسای فرشته ناز نازی در سفر
اینجا یه باغ خیلی بزرگسیب بود و ما هم تصمیم گرفتیم بشینیم یه چایی بخوریم و استراحت کنیم و تو ام عاشق عکس گرفتن...
اینم آبشار شلماش که واقعا قشنگ بود
اینجا هم تو راه برگشت نشستیم که آش دوغ بخوریم حیف نتونستی بخوری خیلی چسبید
وای مامان قربونت بره، وقتی فلش دوربین روشن میشد اینجوری چشماتو گرد میکردی
سفر خیلی خوش گذشت
تا سفر بعدی بای بای