آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

آرنیکا شادی زندگی

زیبا ترین دختر دنیا

قربون اون لبخندت برم من عششششششششششششششقم

اردیبهشت

دخترم پاره تنم ... بر زبانم جاریست،زندگیم رو در کنار تو میتوانم ادامه دهم و نگاه پر محبتت که دنیا دنیا حرف در ان نهفته است نگاهت میکنم و ازدوست داشتنت لبریز میشوم و هر گاه نگاهم به شما می افتد سرشار از غرور میشوم ادامه مطلب سلام بر دختر ناز و شیطون خودم آرنیکای من ماشالله روزبه روز بزرگتر میشی و کلی شیطنت های جدید داری حرف زدنت که نگو انقدر توش ناز داره که بیا و ببین البته گاهی هم عصبانی میشی که واقعا ترس داره جدیدا ...
7 خرداد 1395

فروردین 1395

حس مادری زیباترین حس دنیاست حالا که هستی ... کنارمی روزهام با تو شب و شب هام با تو روز میشه من هر ثانیه این حس رو درک میکنم آرنیکای مادر خیلی کوتاه میگم: دوستت دارم اما بدون که هیچ وقت از دوست داشتنت کوتاه نمیام بدو بیا ادامه مطلب دخترک  زیبایم سلام و اما ماه فروردین و عید نوروز و مسافرت و کلی خوشگذرونی دو روز مونده به عید نوروز مسافرت ما به سوی قشم شروع شد اونم با ماشین خودمون که باید حدود 1400 کیلومتر میرفتیم و همین راه رو برمیگشتیم اونم با وروجکی مثل شما ام...
8 ارديبهشت 1395

38 ماهگی وروجک بانو

گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قد مژه بر هم زدنی سلام دختر یکی یکدونه من ماه اسفند بود و همه میدونیم که ماهی ست پرکار ،برای ما هم همینطور بود این ماه کلی مهمون داشتیم و شما کلی خوشحال بودی کلی با بچه ها بازی می کردی و سرگرم بودی مهدم که دیگه انگشت شمار میرفتی ماشالله زبونت خیلی شیرینه و خیلی هم با ناز صحبت میکنی تنها مشکل ما با شما اینه که تو راه رفتن خیلی تنبلی و خیلی زودم خسته میشی و این باعث شده که بیرون رفتن باهات سخت بشه ...
15 فروردين 1395

36و37 ماهگی بانو آرنیکا

نوشتن زیباترین کار دنیاست ... و زیبا تر از ان... چشم توست که ان را میخواند ... نوشتن یعنی نگاه کردن در چشمان کسانی که دوسشون داریم ... من خاطراتت را برایت مینویسم... تا روزی که چشمان تو اینها را بخواند  و ان روز تمام عشق مادریم را درک خواهی کرد آرنیکای نازم تا بینهایت دوست دارم   شیرین شیطونک من یک ماه دیگه هم به سرعت باد گذشت و سه سال ویکماهه شدی نفسم این رو گفتم چون یک روز بیرون بودیم خانومی ازم پرسید دخترتون چند سالشه منم گفتم سه سال و یکماه و از اون روز سوژه شده برای شما و میگی من سه سال و یکم دلم میخواست بشینم...
8 اسفند 1394

happy valentines day 2016

صاحب چشمانی که آرامش قلب من است  و صدایش دلنشین ترین ترانه من است از بودنت برایم عادتی ساختی که بی تو بودن را باور ندارم چه خوب شد دنیا امدی و چه خوب تر شد دنیای من شدی   عاشقانه دوست دارم ...
26 بهمن 1394

تولد سه سالگی پرنسس آرنیکا

شعر نابی بودی آفتاب و بهار با تو امدند طوفان شد و پیکانی آتشین در نقطه ای از جهان فرود آمد و من با تو باور کردم که میشود همبازی رنگین کمان در باران قدم زد فرشته مامان سه سال زمینی شدنت مبارک ادامه مطلب منتظرتم تولدت مبارک دردونه مامان و بابا تولد امسالت رو با رنگ بنفش و گل تزیین کردیم دختر نازم تولد امسالت در کنار سیزده تا دوست همسن برات خیلی جالب و پر از شیطنت بود کل جشن یکجا بند نمیشدید و همش در حال بازی بودید شما که کلا توی جمع نمیرقصی گاها با نگاه به بقیه دوستات میومدی وسط و یه قری هم میدادی مراسم شمع فوت کنی...
5 بهمن 1394

یلدا 1394مبارک

شب یلدا همیشه جاودانی است      زمستان را بهارزندگانی است شب یلدا شب فر و کیان است      نشان ازسنت ایرانیان است شب یلد ا و وصف بی مثالش      خداوندا مخواه ،هرگز زوالش شب یلدا فراتر از همه شب      نبینم هیچ کس افتاده در تب شب یلدا زحزن و غم مبراست      بساط شادمانی ها مهیاست ادامه مطلب فراموش نشه سلام گل دختر و نازدونه من شب یلدا 94 امسال هم مثل هرسال شب یلدا مهمون خونه عسل جون و باباجون بودیم و کلی شما خوشحال بودی و از فضا به نحوه ا...
5 دی 1394

34 و35 ماهگی دلبرکم

باغ گل کنارچشمان تو بی طراوت است تو از بس برای من عزیزی خودم را فراموش کرده ام ... آرنیکا تو کودکی های منی یا پدرت ؟ تو کدام مایی؟ که انقدر دلنشین و دلبرانه ای ! فدای تو تمام لحظه هایمان آرنیکای نازم ادامه مطلب منتظرتم سلام به دختر خوشگل و تودل برو خودم کمتر از یک ماه تا تولد سه سالگیت مونده و خودت بی صبرانه منتظر جشن تولد هستی میبوسمت و عاشقانه دوستون دارم دلبرکم از روزانه هات که بخوام برات بگم اینکه دوست داری هر شب ساعت 9 برنامه انگلیسی جم رو ببینی و کلی باهاش...
2 دی 1394

33 ماهگی

کافیست حرف تو باشد هیچ واژه ای روی پایش بند نمی شود راهش را میگیرد و تا دوردست عطر تو پروانه می شود ادامه مطلب یادتون نره سلام دخترک نازم روز بروز خانوم تر و البته شیرین زبون تر میشی روزا میگذره و من نمیدونم چرا همش حس دلتنگی دارم خیلی وقتا میام و از اول وبلاگت میشینم به خوندن خاطراتت هم خوشحالم و هم دلتنگ ماه مهر گذشت و دخترم شروع سال تحصیلی رو تو مهد جشن گرفتین و البته چون من حضور داشتم شما دوست داشتی کلا پیش من باشی و خیلی همکاری نکردی دختر گلی من، جدیدا برای حمام رفتن برنامه ها داریم ...
5 مهر 1394