10 ماهگی شیرین شیطونک
آرنیکای نازم ماهگیت مبارک عشقم
سلام سلام صد تا سلام به دختر شیرین و صد البته شیطون خودم که همه عمر مامانش شده
اینم کیک دهمین ماهگردت عزیز دلم
دختر نازم روز به روز بزرگتر میشی و شیطون تر ، حالا دیگه عدد ماهت دو رقمی شده و من خیلی خوشحالم
هورررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررا دختر مامان ده ماهش شده
برای اونایی که میان ادامه مطلب و نظر یادشون نمیره هههههههه
از پیشرفت های این ماهت برات بگم عزیزم
تا میگم آرنیکا بوس بده و میخوام بوست کنم دهنت رو باز میکنی تا من بوست کنم ولی هنوز یاد نگرفتی که لبات رو غنچه کنی این شکلی
طی مراحل خاصی که نمیدونم از کجا یاد گرفتی از مبل بالا میری و میشینی البته بعضی وقتها لبه میشینی ولی ما همیشه مواظبتیم که نخوری زمین
این روزها خیلی غر میزنی و هر جا میرم دنبالم میای و از پاهام میگیری و بلند میشی و میخوای بغلت کنم و اگه من بغلت نکنم اونوقته که سیل خونمون رو برمیداره
اگه من یا بابایی بریم حموم یا wc اونوقت پاتوق شما هم همونجا پشت در، بلند میشی و تند تند در میزنی تا بیایم بیرون و اونوقت رضایت میمدی میای کنار
همه جور سیمی از جمله سیم شارژ لب تاپ، شارژ موبایل همه و همه رو میزاری پشت دندونای کوچولوت و از یه طرف شروع به کشیدن میکنی و در عرض سی ثانیه کل سیم خیس خیس میشه،فکر کنم ویتامین سیمت کمه مامان جان
این ماه دیگه شیطونی رو به اوج رسوندی و هیچ چیز از دستت در امان نیست. اتاقت رو که دیگه نگو، من وسایلت رو میچینم سر جاش و شما پشت سر من میای و دقیقا همون اسباب بازی رو که من مرتب کردم بر میداری و میزاری وسط اتاق و حتی سی ثانیه هم باهاش بازی نمیکنی فقط میخوای وسط اتاقت باشه به همین دلیل اتاق تکونی داشتیم و بعضی از وسایلت رو جمع کردم
وقتی میخوای به چیزی که نباید دست بزنی اول برمیگردی بهم لبخند میزنی و بعد کار خودت رو میکنی
همچنان با لباس عوض کردن مشکل داری و هر بار که من اینکار رو انجام میدم کلی نق میزنی و گریه میکنی،اینم یه جورشه دیگه
چند روزیه که سرت سرما خورده و شدیدا آب ریزش بینی داری و کلی اذیت میشی و هم اینکه اب دهانتم خیلی میریزه و یه کوچولو هم ببخشیدا گلاب به روت ا س ه ا ل هستی که آقای دکتر گفت به خاطر دندونات هستش و خلاصه که دخترم مریضی و دل دماغ هیچ کاری رو نداری
شبها تو خواب خیلی غلت میزنی بعضی وقتها هم دور 360 درجه میزنی و جای سر و پاهات عوض میشه
دیشب از شدت تب، شب بدی رو تجربه کردی و من و بابایی کلی برات غصه خوردیم،بله عزیزم تبت خیلی بالا بود و همش نق میزدی . ما هم کل شب رو بالای سرت خواب و بیدار بودیم البته نوبتی و مدام با آب ولرم پاشویت میدادیم تا خدایی نکرده تبت بالاتر نره
الان دیگه کاملا به ما وابسته شدی و اصلا و ابدا بغل غریبه ها نمیری. این ماه هم بردمت دکتر که قدت 73 و وزنت 8.700 بود
امیدوارم هر چه زودتر خوب شی دختر نازم که طاقت دیدن یک لحظه ناراحتی و دردت رو ندارم
اینم عکسهای آرنیکا ی ناز 10 ماهه
اینجا مراسم اتاق تکونی بود
آرنیکا میخواد بره ددر وحالا بابا رو خواب کرده تا با مامانش بره
مدل های جدید نشستنت وروجک من
اینجوری میشه وقتی آرنیکا خانوم خانوما میخواد بیبی انیشتین نگاه کنه،بله دیگه از همه جا سر در میاره
اینجا هم دخملم داره آب میخوره به مامانشم تعارف میکنه
روز تاسوعا که رفته بودیم سبزوار
دخترم بغل باباییش آروم لالا کرده
بابایی بردت از زیر پرچم ردت کرد
اینم گوسفندی که بابا جون جلوی دسته عزاداری قربونی کرد
اینجا هم دخترم و باباییش جلوی دسته اسپند دود کردن
و اما شاهکار این ماه پستونک خوردن آرنیکا گلی، تازه فهمیده پستونکم میتونه خوشمزه باشه
وقتی دخترم یه دل سیر لالا میکنه بعدش مامان و بابا رو به این لبخند های خوشگل مهمون میکنه
تازه باهامون بای بای هم میکنه
زود زود خوب شو دختر ناز نازیم