آرنیکا به کربلا میرود
دختر نازم بالاخره بعد از مدتها جور شد بریم کربلا یعنی امام حسین (ع) شما رو طلبیده چون من و بابایی قبل ازاینکه شما بدنیا بیای هم دوست داشتیم بریم ولی هیچ وقت موقعیتش پیش نیومده بود ولی حالا قسمت شده با شما دردونه بریم و امیدوارم که اذیت نشی و به خوبی و خوشی بریم و برگردیم .
پنجشنبه 1392/9/7 بلیط داریم و قراره یک هفته اونجا بمونیم .البته دخترم این سفر زیارتی رو با من و بابایی و عزیز جون و عسل جون میریم که امیدوارم کلی بهمون خوش بگذره و با دلی آرام برگردیم.
این رو هم بگم که خیلی دلم شور میزنه چون یه کوچولو سرماخورده ای و من میترسم اونجا اذیت بشی ولی کاریش نمیشه کرد چون قبل ازمریضیت بلیط ها رو گرفته بودیم و هم اینکه از همونجا با دکترت در تماس هستیم و اگه خدایی نکرده مشکلی پیش بیاد ایشون با تلفن ما رو راهنمایی میکن.
اینم پاسپورت دختر نازم که میخواد اولین سفر رو با سفر زیارتی آغاز کنه در پناه حق باشی نفسم
خدایا به امید تو.....................................
دوستهای گلم برامون دعا کنید و منتظرمون بمونید تا با کلی عکس و خبر های خوب برگردیم، دوستون داریم